جدول جو
جدول جو

معنی عباس سلمی - جستجوی لغت در جدول جو

عباس سلمی
(عَبْ با)
ابن مرداس بن ابی عامر السلمی. از مردم مضرو از شعرا و فرسان عرب و از عقیق بود. جاهلیت و اسلام را درک کرد. و پیش از فتح مکه اسلام آورد و در جنگهای اسلام شرکت کرد. سپس به قوم خود بازگشت و به سال 18 هجری قمری در زمان خلافت عمر درگذشت. (از الاعلام زرکلی). و رجوع به منتهی الارب و تاریخ گزیده ص 246 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَبْ با)
ابن حکم سلمی فرار. ابراهیم بن منذر از طریق محمود بن لبید روایت کند که پیغمبر در یوم الفتح به بنی سلیم گفت:رایت شما که برگیرد؟ گفتند آنرا به حبان بن حکم فرارعطا فرما. پیغمبر رایت بدو سپرد چون او را کلمه فرار خوش نیامده بود رایت را بازستاند و به یزید بن اخنس سپرد. حبان جنگ حنین را نیز دریافت و او برادر معاویه و علی بن حکم است. ابوعلی غسانی او را استدراک کرده. رجوع به الاصابه ج 1 ص 318 شود. ابن اثیر او را در عداد صحابه شمرده و داستان رایت را نقل کرده است. رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 250 و قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(عِ ءِ سَ)
از صحابه است. (از الاصابه ج 4 قسم اول ص 261). صحابی به یار و همراه پیامبر اسلام (ص) اطلاق می شود که در دوران حیات پیامبر با او ملاقات کرده، به اسلام گرویده و ایمان خود را حفظ کرده باشد. صحابه نقش مهمی در گسترش دین اسلام، انتقال احادیث و ثبت وقایع تاریخی دارند. بررسی زندگی صحابه یکی از ارکان مهم مطالعات اسلامی است و شناخت آنان به درک بهتر صدر اسلام کمک می کند.
لغت نامه دهخدا
(عَبْ با سِ سِوْ وُ)
فرزند شاه طهماسب، بعد از عزل طهماسب در سال 1145 هجری قمری در سن 8 ماهگی از طرف نادرشاه اسماً بجای پدر بر تخت سلطنت نشست. و نادرشاه نایب السلطنه گردید و این عنوان ظاهری (سلطنت عباس سوم) تا سال 1148 که تاجگذاری نادر است باقی بود. شاه عباس به سن چهارسالگی درگذشت. (از فرهنگ امیر کبیر و قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا